نگاهم روی شمع های پر تعداد کیک ثابت مانده بود و گوش سپرده بودم به شمارش معکوس برای فوت کردن آنها. با خودم فکر کردم اگر چند سال بعد هم بخوام به جای شمع عددی به تعداد سالهای تولدم شمع روشن کنم احتمال داره خونه آتیش بگیره.از ترس آتیشی که توی ذهنم تجسم کرده بودم با قدرت شمع ها را فوت کردم. همان طور که سیل تولدت مبارک به سویم سرازیر می شد با خودم فکر می کردم. چه چیز مبارکی وجود دارد. مثلاٌ من در سال گذشته چه کار مفیدی انجام دادم .اصلاٌ در ۵، ۱۰، ۲۰ سال گذشته چه کار خاصی انجام داده ام. تمام شب تا صبح بیدار بودم و فکر می کردم به دختر نوجوانی که روزی آرزو داشت، رمانی در حد  برباد رفته  بنویسد، یا به دخترجوانی که آروز داشت هدایت یک شرکت بزرگ با کلی کارمند رو دردست داشته باشه . کلی طرح و نقشه برای بهترین روش مدیریت منابع انسانی توی ذهن داشت. همین طور اومدم جلوتر رسیدم به مادر خانه داری که دوتا فرزند نوجوان داشت و حالا در میانه زندگی سرگردان ایستاده بود. این زنی که اینجا و در این نقطه ایستاده، همونی بود که می خواستم باشم. یعنی ته موفقیتی که در انتظارش بودم پخت خوشمزه ترین غذا و تزئین دسرها بود، یا اختصاص دادن بیشترین زمان برای رسیدگی به بچه ها.

از همون  روزها شروع شد بهانه جویی های بی پایان،زودرنجی،بی حوصله گی دائمی و گریه های بی دلیل. مدام احساس می کردم یک چیزی این وسط جاش خالیه…

هر چی فکر می کردم راه به جایی نمی بردم تا اینکه بهترین تصمیم رو گرفتم – مراجعه به یک مشاور. توصیه مشاور فقط یک چیز بود داشتن استقلال مالی . مشاور می گفت: اینکه تحصیلات داشته باشی، کتاب خون و اهل مطالعه باشی خودت رو به روز نگهداری و در خیلی زمینه ها دانش و اطلاعاتت از خیلی ها بیشتر تا وقتی که نتونی مهارت هاتو بکار بگیری و چیزی رو تولید کنی، نمی تونه به رشد فردی و شکوفایی برسی.

از همون جا و همون وقت این سفر شروع شد  سفری سخت به سوی رشد و توسعه فردی .

 

احساس نیاز شاید اولین فاکتوری باشد که انسان را به حرکت به سوی یک هدف وا می دارد. از آن جا که درجامعه ما از گذشته وظیفه تامین مالی زنان در هر دوره از زندگی آنها بر عهده شخص دیگری بوده { در دوران تجرد، پدر و در دوران تاهل، همسر } این باعث شده که استقلال مالی اهمیت زیادی برای زنان نداشته باشه و یا برای به دست آوردن تشویق نشوند.

اما با تغییر بافت اجتماعی جامعه زنان با ادامه این { وابستگی } موافق نیستند. حس نیاز به داشتن استقلال مالی در آنها پر رنگ شده است. حسی که فراتر از جنبه هایی چون نیاز مالی و تامین هزینه های آنهاست. زنان امروزه در واقع حس نیاز به استقلال مالی را در برگیرنده حس نیازشان به دانش، مهارت و استفاده از توانایی ها، استعداد ها و خلاقیت هایشان می دانند.حتی اگر در این میان یک زن از لحاظ هزینه های مالی تامین باشد۰ این {عدم وابستگی } که به دنبال مستقل شدن از لحاظ مالی به وجود می آید باعث احساس رضایت بخشی در زنان می شود که اعتماد به نفس ، عزت نفس  و خودباوری را در وجودشان تقویت می کند.

همچنین استقلال زنان تاثیرات اجتماعی مثبتی نیز برای آنها خواهد داشت .مثل افزایش بینش اجتماعی، ایجاد پایگاه اجتماعی و حفظ منزلت زن.

بیکاری و بطالت  در خانه باعث ایجاد افسردگی و احساسات نا مطلوبی چون مفید و موثر نبودن در زنان می شود. به ویژه خانم هایی که به دلیل مخالفت همسرانشان از کارکردن صرفنظر کرده اند در آینده این احساس را دارند، که مورد ظلم واقع شده اند و همین حس سرخودگی و افسردگی را در آنها ایجاد می کند.

اهمیت استقلال مالی به ویژه برای زنانی که دارای فرزند هستند بسیار بیشتر خواهد بود. چرا که فرزندان این مادران، درک بهتری نسبت به مفاهیمی چون هوش مالی، مسائل اقصادی، ارزش پول و سرمایه خواهند داشت و اعتماد به نفس و خودباوری بالاتر در این مادران بر جنبه های تربیتی فرزندانشان کاملاٌ تاثیر می گذارد.

یک زن مستقل نسبت به یک زن وابسته کمتر در روابط مورد سوء استفاده قرار میگیرد چرا که به دلیل استقلال مجبور به تحمل شرایط  نا مساعد نخواهد بود .در حالیکه زنان زیادی به دلیل وابستگی مالی ناچار به پذیرش شرایط ناگوار و ماندن در روابط آسیب زا هستند. در واقع در خواست پول برای تامین هزینه مالی این زنان را در موقعیت، ضعیف قرار می دهد.

وقتی مردم یک فرد را در جایگاه مصرف کننده می بینند، اعتباری برای  او قائل نیستند. زنی که استقلال مالی و به تبع آن رشد اجتماعی نداشته باشد نمی تواند در برابر ناارزنده سازی اطرافیان به ویژه همسرش بایستد. ارزشهای وجودی این زنان بعضاٌ به راحتی توسط اطرافیانشان نادیده گرفته می شود. اتکاء و وابستگی به دیگران در هر شکل { عاطفی، اجتماعی، مالی } باعث ضربه به پیکر روانی انسان می شود.  در حالیکه رسیدن به استقلال مالی باعث جرات ورزی بیشتر در زنان می شود.

وقتی یک فرد صاحب شغل و درآمد است، هم خودش نگاه تازه ای به خودش دارد و هم دیگران او را متفاوت نگاه می کنند.  داشتن پایگاه اقتصادی و اجتماعی به شخصیت انسان { شکل، فرم و قالب } می دهد چرا که شخصیت در ارتباط با محیط  شکل می گیرد.

شخصیت باید تغذیه شود. یک زن خانه دار فقط با توجه به همسر و فرزندانش دارای شخصیت می شود. بنابرین باج می دهد تا مورد توجه قرار بگیرد.اما وقتی چند پایگاه توجه داشته باشد، یعنی با چند نفر ارتباط اجتماعی داشته باشد، دیگر نگران عدم توجه در خانه نیست.این حتی باعث می شود فشار روانی و تنش کمتری در خانه توسط زنان به اعضای خانواده تحمیل شود و روابط خانوادگی در بستر سالمتری گسترده می شود.